حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرمود وقتی که پدرم در صحرای کربلا محصور اهل جور و جفا بود آن سیب را در دست داشت و هرگاه که تشنگی بر او غالب میشد آنرا میبوئید تا تشنگی آن حضرت تخفیف مییافت چون تشنگی بسیار بر آن حضرت غالب شد و دست از حیوه خود برداشت دندان بر آن سیب فرو برد چون شهید شد هر چند آن سیب را طلب کردند نیافتند، پس آن حضرت فرمود که من بوی آن سیب را از مرقد مطهر پدرم میشنوم گاهی که به زیارت او میروم و هر که شیعیان مخلص ما در وقت سحر به زیارت آن مرقد معطر برود بوی سیب را از آن ضریح منور میشنود. و از امالی مفید نیشابوری مرویست که حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: برهنه مانده بود حضرت امام حسن و امام حسین علیهاالسلام و نزدیک عید بود پس حسنین علیهاالسلام به مادر خویش فاطمه علیهاالسلام گفتند ای مادر کودکان مدینه به جهت عید خود را آرایش و زینت کردهاند پس چرا تو ما را به لباس آرایش نمیکنی و حال آنکه ما برهنهایم چنانکه میبینی حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود ای نور دیدگان من همانا جامههای شما نزد خیاط است هرگاه دوخت و آوَرد، آرایش می کنم شما را به آن روز عید و میخواست به این سخن خوشدل کند ایشان را، پس شب عید شد دیگر باره اعاده کردند کلام پیش را، گفتند امشب شب عید است پس چه شد جامههای ما؟ حضرت فاطمه گریست از حال ترحّم بر حال کودکان و فرمود ای نور دیدگان خوشدل باشید هرگاه خیاط آورد جامهها را زینت میکنم شما را به آن انشاءالله، پس چون پاسی از شب گذشت ناگاه کوبید در خانه را کوبندهای فاطمه علیهاالسلام فرمود کیست؟ صدائی بلند شد که، ای دختر پیغمبر خدا بگشا در را که من خیاط میباشم جامههای حسنین (ع) را آوردهام، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود چون در را گشودم مردی دیدم با هیبت تمام و بوی خوش پس دستار بستهای به من داد و برفت. پس فاطمه علیهاالسلام به خانه آمد گشود آن دستار را دید در وی بود دو پیراهن و دو ذراعه و دو زیر جامه و دو رداء و دو عامه و دو کفش، حضرت فاطمه علیهاالسلام بسی شاد و مسرور شد، پس حسنین علیهاالسلام را بیدار کرد و جامهها را به ایشان پوشانید پس چون روز عید شد پیغمبر صلی الله علیه و آله بر ایشان وارد شد و حسنین را برداشت و به سوی مادرشان برد، فرمود ای فاطمه آن خیاطی که جامهها را آورد شناختی؟ عرضه داشت نه به خدا سوگند نشناختم او را و نمیدانستم که من جامه نزد خیاط داشته باشم خدا و رسول داناترند به این مطلب فرمود ای فاطمه آن خیاط نبود بلکه او رضوان خازن جنت بوده و جامهها از حلل بهشت بوده، خبر داد مرا جبرئیل از نزد پروردگار جهانیان.
و قریب به این حدیث است خبری که در منتخب روایت شده که روز عید حسنین علیهاالسلام به حضور مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و لباس نو خواستند جبرئیل جامههای دوختة سفید برای ایشان آورد و حسنین (ع) خواهش لباس رنگین نمودند. رسول خدا صلی الله علیه و آله طشت آورد و حضرت جبرئیل آب ریخت حضرت مجتبی علیه السلام خواهش رنگ سبز نمود و حضرت سیدالشهداء علیه السلام خواهش رنگ سرخ نمود و جبرئیل گریه کرد و اخبار داد رسول خدا صلی الله علیه و آله را به شهادت آن دو سبط و اینکه حسن (ع) به زهر شهید میشود و بدن مبارکش سبز شود و حضرت امام حسین (ع) آغشته به خون شهید بود